چه قدر روانشناسی ذلت خود را در بزرگترین قهرمان دلاوری بشریت دمیده اند و مجسم کرده اند؟! او است که وقتی به سوی کربلا حرکت می کند تا با شهادت دسته جمعی خویش و فرزندانش و خویشانش و برپا کردن چنان انقلابی که تاریخ را می لرزاند،پنجه در پنجهء بزرگترین قدرت زمان افکند،نامه ای می نویسد که در حکم وصیت فکری او است و به برادرش محمد حنفیه می سپارد تا مردم بدانند که هدف او از چنین کاری چیست؟و در این نامه است که می نویسد:من در این راه،جز امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت جدم،هدفی دیگر ندارم!
یزید،خلیفهء عینی ای که بر تخت خلافت همهء جباران و جلادان تاریخ تکیه زده است و حسین(ع)با خانواده اش،خواهرش و بچه هایش و چند تنی از یارانش،بر او حمله می برد!
اسلام نخستین و علی راستین،این حکم را در درجه ای از معنی تلقی می کرده اند و در وسعتی از ظرفیت،که تمامی شعارها و هدفهائی را که در فرهنگ روشنفکران جدید و انسان دوستان و عدالتخواهان و مبارزان راه آزادی و مجاهدان ضد استعماری و همهء ایدئولوژی های مترقی و انقلابی جهان،تحت عنوان مسئولیت عنوان شده است،در خود جای می دهد و از آن همه،در می گذرد.
و این است که علی بزرگ می فرماید:امر به معروف و نهی از منکر در برابر تمامی عبادات،همچون دریائی بزرگ است در قبال نمی که از بخار نفسی پدید می آید!
زبانی که اسلام برای مسئولیت اجتماعی پیروان خویش انتخاب کرده است،زبان مذهبی است که باید در همهء ادوار تاریخی و در همهء نظامهای اجتماعی و در همهء درگیری ها و تضادهای بی شماری که مردم را رنج می دهد،زنده باشد و در نقش رهبری.
این است که دو کلمهء عام و پرظرفیت معروف و منکر را برگزیده است و یافتن موارد و مصادیق هریک را به اجتهاد و فهم مردم هر عصری و هر نظامی و به طرح زشتی ها و زیبائی های هر زمانی و زمینی برای مردم واگذاشته است.
بایستی همهء اینگونه حقیر اندیشی ها و قالب بندی های فرعی و فردی و انحصار های ثابت و تفنن بازی های خدافریبانه را به دور ریخت و نگذاشت دامنهء امر به معروف و نهی از منکر،فقط در ریش و پشم و لباس و آرایش و چیزهای ناچیزی که امرش و نهی اش زیاد با هم فرقی ندارد،خلاصه شود.
ادامه دارد...